شاخص ها و مولفه های انتخاب یک مدیر موفق

ساخت وبلاگ

                                      سطوح مدیریت و رهبری در سازمان

 رهبری و مدیریت می تواند از محدوده یک انسان شروع شود و تا تمامی جهان گسترش یابد . بین این دو سطح نیز سطوح مختلفی می تواند مطرح شود و تقسیم بندی های متنوعی صورت پذیرد که افراد ، گروه ها و سازمان ها ، کشورها و جهان ، چهار سطح از این تقسیم بندی است.به دنبال این تغییر و تحولات و پیچیدگی و تکامل روز افزون ، مسئولیت مدیران سنگین تر، کارشان تخصصی تر و نقش آنان در هماهنگی و اداره سازمان ها حساس تر می شود، به طوری که امروز کمبود مدیران متعهدی که بتوانند سازمان  ها و موسسات ما را چه دولتی چه غیردولتی اداره کنند، یکی از تنگناها و مشکلات اساسی اجتماع پس از پیروزی انقلاب بوده است.

 مدیریت یکی از ارکان زندگی اجتماعی است؛ زیرا در اجتماع، منافع و مقاصد افراد و سرنوشت اشخاص با یکدیگر ارتباط و اشتراک پیدا می کنند . ضرورت مدیریت در زندگی اجتماعی تا آنجاست که حتی بسیاری از حیوانات که به صورت اجتماعی زندگی می کنند براساس فرمان غریزه، مدیری را برمی گزینند . حال انسانها که به صورت اجتماعی زندگی می کنند، بطریق اولی نیازمند سازماندهی، برنامه ریزی ، هدایت،  و سیستمی هستند که بتواند آنها را به اهدافشان رهنمون سازد .از طرفی مدیریت و راهکارهای آن و تربیت مدیران لایق از اهم مبانی فکری دینی هم محسوب می شود . انسان نمی تواند به گونه ای ناموزون و همچون وصله ای ناهمرنگ در جهان هستی زندگی کند . او به همان اندازه که از نظام، تشکیلات و مدیریت فاصله گیرد با شکست و ناکامی روبه رو خواهد شد و محکوم به فناست .

                                                          مفهوم مدیریت

 مفهوم مدیریت در فرهنگ لغت (عمید ،۱۳۲۶) کلمه مدیر به معنای اداره کننده ، گرداننده ، کسی که کاری را اداره می کند آمده است.( صافی ، ص ۱۲۶)

از نظر سنتی مدیریت عبارت است از: ” به کار گرفتن کلیه امکانات موجود در موقعیتی خاص به منظور رسیدن به هدف یا هدف های مشخص .”

تعریف سنتی مدیریت مبتنی بر قبول اصول منطق و اعمال منطقی است . جیمز تامپسون  ضمن مطالعات خود در مورد سازمان به این امر اشاره می کند که اصل منطق سبب محدود کردن دامنه عملیات مدیریت می شود و اعمال سازمان منحصرا باید در آن محدوده صورت گیرد.

با توجه به آنچه گذشت، تئوری مدیریت براساس تعریف زیر پایه گذاری می گردد:

”  مدیریت دانشی است برای چگونگی اداره و هدایت سازمان جهت رسیدن به نتایج مطلوب” .

میرکمالی:” مدیریت یعنی کار کردن با مردم، میان مردم ، برای مردم و برای رضای خدا”

به تعبیر دیگر مدیریت را می توان متاثر از نظام ارزشی حاکم بر آن سازمان دانست.

 به طور خلاصه مدیریت در یک نظام ارزشی عبارت از:  فرآیند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی، سازماندهی و بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد و این تعریف پنج محور دارد:

۱- مدیریت یک فرآیند است .

۲- مفهوم نهفته مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است .

۳- مدیریت مؤثر، تصمیمات مناسب می گیرد و به نتایج مطلوب می رسد .

۴- مدیریت کارا، به تخصیص و مصرف مدبرانه منابع گویند .

۵- مدیریت بر فعالیتهای هدفدار تمرکز دارد .

                                                            وظایف مدیریت

۱- برنامه ریزی

برنامه ریزی یا طرح ریزی یعنی اندیشیدن از پیش،متخصصان از زوایای متعدد برای برنامه ریزی تعاریف متعددی ارائه کرده اند که برخی از آنها عبارتند از:

–  تعیین هدف،یافتن و ساختن راه وصول به آن

– تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد.

– تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راه ها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.

– طراحی عملیاتی که شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوه ای که از پیش تعریف شده،تغییر بدهد.

۲- سازماندهی

سازماندهی فرآیندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروه های کاری و هماهنگی میان آنان به منظور کسب اهداف صورت می گیرد.

۳- رهبری

رهبری یا هدایت یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان

۴- کنترل

کنترل،تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که دربرگیرنده حداکثر کارایی است.

                                           مدیریت در سازمان های بزرگ

مدیریت در سازمان های بزرگ معمولا از سه سطح برخوردار است:

الف) مدیریت عملیاتی

برنامه عملیاتی نوعی برنامه تفصیلی و کوتاه مدت است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن مراجعه مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان می باشد.مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان،مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با مافوق ها یا خارج از سازمان می گذرانند.

ب) مدیریت میانی

مدیریت میانی به طور مستقیم به مدیران رده بالا گزارش می دهند.کارشان مدیریت بر سرپرستان است و نقش حلقه واسط را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند.بیشتر وقت مدیران میانی به تحلیل داده ها، آماده کردن اطلاعات برای تصمیم گیری،تبدیل تصمیم های مدیریت به پروژه های معین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی اختصاص دارد.

ج) مدیریت عالی

استراتژی های سازمانی توسط رئیس سازمان، مدیرکل و معاونین تدوین می گردند.مدیری که در نقش های عملیاتی و میانی بوده می تواند به مدیریت عالی راه یابد.بخش اعظم کار مدیران عالی از نظر پویایی و مشغله نظیر کار مدیران عملیاتی می باشد

 مدیر موفق کیست؟

سخن گفتن از مدیریت بدین معنا نیست که انسان چگونه بتواند یک اداره و یا سازمان مشخص را اداره نماید، بلکه مراد از مدیریت این است که ما چه قوانین را برای مدیریت داشته باشیم و چگونه بتوانیم در هر شرایط و زمان خود را به آن قوانین پایبند بدانیم و مدیریت خود مان را آن طور با قوانین جامعه مورد نظر هماهنگ کنیم که نه خود ما و نه جامعه از آن ضرر ببیند .

در همه ی تمدن های بشری این یک امر پذیرفته شده است که اداره کننده ی سالم، راستکار، راستگوی و پای بند به قانون را مردم می پسندند. همه ی ادیان و مکتب های بشری اصولی را در زمینه ای وضع کرده اند تا جامعه را به سوی خیر و فلاح بکشانند، این اشخاص هستند که قانون را زیر پای می گذازند، آن را توجیه غلط می کنند و مورد استفادهء سوء قرار می دهند. به عبارت دیگر مشکل اصلی در نبود قانون نیست بلکه مشکل در عدم رعایت و تطبیق قانون است.

بدون شک قوانین در ذات خود برتری ها و بهتری هایی نسبت به یکدیگر دارند، اما در مجموع هیچ قانونی انسانها را تشویق به ظلم و تجاوز به حق دیگران نمی کند .

 مدیر موفق کسی است که:

۱- مسئولیت پذیری در برابر کار ها ، فعالیت ها و شکست ها

۲- تمایل براى بهبود انجام کارها و به کار گیری ابتکار عمل

۳- قلمداد کردن کارها به عنوان سرگرمی لذت بخش نه به عنوان بارى بر دوش

۴- برخورداری از توانایى کافى در زمان بندى مناسب براى انجام فعالیت ها

۵- توانایى انجام کارها در فشرده ترین زمان ممکن

۶- درک و پذیرش منطقی شرایط و پشتکار فراوان برای انجام فعالیت ها

۷- اعتماد وافر نسبت به سایر افراد و مردم

۸-ا نجام فعالیت به منظور دستیابى و تحقق موفقیت

۹- فراگرفتن ابزارها و روشهاى تقویت حافظه

۱۰- برخورداری از نیروی جسمانی و سلامت بدنی

۱۱- داشتن دیدگاههای روشن و آشکار و اندیشه ی نافذ و بینشی فراگیر

۱۲- داشتن آرزوهایی هدفمند و قابل دستیابی و به عبارتی نزدیک به حقایق

۱۳- انعطاف پذیری در عین استواری و پایداری در رسیدن به اهداف

۱۴- میانه روی وپرهیزاز افراط و تفریط

۱۵- برخورداری از شخصیت پایدار و غیر متزلزل

۱۶- بردباری و صبر در حل مشکلات

۱۷- خویشتن داری در جایگاهها و موقعیتهای سخت و برانگیزاننده

۱۸- آرامش در برابر بحران

۱۹- واقع بینی در برخورد با مسائل

۲۰- رعایت اصول و موازینی ( ارزش ) چون نظم ، ترتیب و احترام به زمان بندیها

۲۱- یکسان نگری به حال و آینده (چرا که نبایستی این دو را فدای یکدیگر کرد)

۲۲- قاطع بودن در تصمیم گیری و درگیر شک و تردید نگشتن

۲۳- پایبندی به تصمیماتی که با اندیشه و مشاوره اتخاذ گردیده اند

۲۴- روحیه هم کارى وهم بستگی در سیستم مدیریتى

۲۵- داشتن روحیه انتقاد پذیر

۲۶- سیستم مدیریتی هدف گراو واقع گرا.

۲۷- گوش فرا دادن به صحبت ها و نظرات دیگران و احترام به آنهارا داشته باشد .

مدیران‌ برای‌ هدایت‌ نیروی‌ انسانی‌ به‌ سمت‌ اهداف‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌،باید به‌ یک‌ سلسله‌ اصول‌ در مدیریت‌ پای‌بند باشند. رعایت‌ این‌ اصول‌، افزایش‌کیفیت‌ کاری‌ آنان‌ را در پی‌ داشته‌، همچنان‌که‌ بی‌توجّهی‌ به‌ آن‌ها نیز سبب‌شکست‌ مدیران‌ در رسیدن‌ به‌ اهداف‌ مورد نظر خواهد شد.

امام‌ علی‌ (ع) یکی‌ از عوامل‌ سقوط‌ و تباهی‌ هر تشکیلاتی‌ را ضایع‌ کردن‌ اصول‌ اساسی‌ آن‌ می‌داند. در هر رشته‌ از علوم‌ بشری‌ به‌ ویژه‌ علوم‌ انسانی‌ اصولی‌ را شاهدیم‌ که‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ حوزه آن‌ علم‌ بر محور آن‌ها می‌چرخد و با آن‌ها معنا می‌یابد، این‌ اصول‌ خود شاخه‌هایی‌ دارند که‌ در گذر زمان‌ و مکان‌ دچار تغییر و تحوّل‌ می‌شوند، بدون‌ آن‌ که‌ اصول‌ تغییر یابند. مدیریت‌ چون‌ سایر رشته‌های‌ علوم‌، از این‌ قاعده کلّی‌ مستثنی‌ نیست‌ و در جایگاه‌ یکی‌ از رشته‌های‌ علوم‌ انسانی‌ اصولی‌ دارد که‌ باید آن‌ها را شناخت‌.

با مراجعه‌ به‌سخنان‌ امام‌ (ع) و روش‌ و سیره‌ عملی‌ حضرت‌ اصول‌ متعددی‌ برای‌ مدیریت‌ کارآمد به‌دست‌ می‌آید که‌ در این‌ بخش‌ به‌ مواردی‌ از آن‌ها پرداخته‌ می‌شود.

۱ . صبر و تحمّل‌

۲ . صداقت‌

۳ . امانتداری‌

۴ . آگاهی‌ و تخصص‌

۵ . پرهیزگاری‌

۶ . عدالت‌

۷ . دوری‌ از بدرفتاری‌

۸ . مهربانی‌

۹ . برخورد منصفانه‌ با فرودستان‌

۱۰ . توجّه‌ به‌ وضع‌ معیشتی‌ کارکنان‌

۱۱ . مصمم‌ بودن‌ در اجرا

۱۲. توانایی‌ انسجام‌ دهی‌ و حفظ‌ جامعه‌

۱۳ . نظم‌

۱۴ . تعهد در برابر هدف‌

۱۵ . توانایی‌ شناخت‌ خویشتن‌

۱۶ . آگاهی‌ از تحوّلات‌ اجتماعی‌

۱۷ . آشنایی‌ به‌ تکلیف‌

۱۸ . پاک‌سازی‌ محیط‌ از چاپلوسان‌

۱۹ . رفتار ملایم‌ ،مدارا و انعطاف‌پذیری‌ با افراد در موقعیت‌های‌مقتضی‌

۲۰ . انتقادپذیری‌

۲۱ . رعایت‌ اعتدال‌ در امور

۲۲ . تشویق‌ و تنبیه‌

۲۳ . حفظ‌ اسرار

۲۴ . آینده‌نگری‌

 معیارهای انتخاب مدیر

آنچه در سعادت جامعه نقش اساسی دارد، شایستگی و جامع الشرایط بودن مدیران و کارگزاران آن جامعه است. در سازمان‌ها نیز موفقیت سازمان در رسیدن به اهداف و مأموریت‌های سازمانی منوط به مدیرانی کاردان و لایق می‌باشد. بنابراین انتخاب کارگزاران و مدیران اصلح، سزاوار توجه و بررسی فراوان است و باید معیارهایی برای سنجش افراد و انتخاب ایشان در نظر گرفته شود.

یکی از آفات تمامی جوامع بشری را می‌توان به‌کارگیری افراد نالایق و نداشتن مهارت کافی در زمینه مورد نظر عنوان نمود. اگر مدیران شایسته و تربیت یافته در رأس سازمان‌ها قرارگیرند، کیفیت فعالیت‌های سازمانی به طور فزاینده‌ای بهبود خواهد یافت زیرا مدیریت شایسته، محور اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها به شمار می‌آید.

بنابراین انتخاب و انتصاب افراد در رده‌های مختلف سازمانی باید بر اساس معیارها و ملاک‌هایی باشد تا افراد شایسته جهت تصدی پست‌های سازمانی انتخاب و به ‌کار گمارده شوند. معیار شناخت و ارزیابی مدیران توانمند را می‌توان در دو بخش انتخاب مدیران و صفات مدیران تعریف نمود. اگر چه خصوصیات  و معیارهای بخش انتخاب مدیران لازمه و جز صفات یک مدیر توانمند می‌باشد اما برای انتخاب و انتصاب یک مدیر، بایستی این ویژگی‌ها ملاک نظر قرار گیرد. بنابراین معیارهای انتخاب یک مدیر را می‌توان به عنوان شاخص‌های انتخابی مدیران کلان در نظر گرفت تا بر مبنای آن بتوانند یک مدیر لایق و شایسته برای زیر مجموعه خود انتخاب نمود..

بنابراین پس از شرح کوتاهی بر ویژگی های مدیر موفق ، مدلی برای انتخاب مدیر به دست آمده است که در این خصوص مطرح می شود و این در حالیست که  می بایست به این نکته توجه شود که مهارت‌ها و ویژگی‌های مدیران با توجه به نوع افراد، اهداف و مأموریت‌های سازمان و جایگاه اجتماعی آن در جامعه متفاوت می‌گردد .

                           معیارهای انتخاب یک مدیر به ترتیب اولویت عبارتند از:

 الف – شاخص تشکیلاتی – سیاسی

ب-  شاخص ارزشی – عمومی

ج – شاخص شخصیتی

د-  شاخص تخصصی

 الف – مولفه های شاخص تشکیلاتی – سیاسی :

  1. ایمان تشکیلاتی

  2. پیروی از خرد جمعی

  3. شفافیت در مرام سیاسی – حزبی

  4. سوابق مناسب حزبی موثر

  5. اعتدال گرایی توسعه طلب

  6. فعالیت های تاثیرگذار و کمک به حزب

ب- مولفه های شاخص ارزشی – اخلاقی :

  1. ایمان و اعتقادات

  2. رعایت اصول و موازین شرعی

  3. ولایت مداری

  4. صداقت و پاکدامنی

  5. رازداری و حفظ‌ اسرار

  6. عدم سوء پیشینه در فساد های اجتماعی و مالی

  7. سعه صدر

  8. امانتداری

ج – مولفه های شاخص شخصیتی

  1. تحول خواه

  2. خودانگیختگی

  3. روحیه کار تیمی

  4. تعهد در برابر هدف‌

  5. تحلیل گر سیاسی اجتماعی

  6. مثبت اندیشی و خوش بینی

  7. خلاق

  8. عملگرا

  9. سخنور بودن

  10. روحیه نقد سازنده و نقد پذیر

  11. برخوردار از مهارت مذاکره و گفت و گو

د- مولفه های شاخص تخصصی

  1. دارای مهارت های سه گانه مدیریتی ( فنی ، انسانی و ادارکی)

  2. حسن سابقه در مدیریت

  3. تجربه کاری و شغلی در حوزه مرتبط

  4. سطح تحصیلات

  5. تحصیلات و رشته تخصصی  دانشگاهی مرتبط با سازمان و مدیریت

  6. نگاه نو و تخصصی علمی به آموزش و پرورش

  7. قدرت تصمیم گیری سازمانی

  8. آشنایی با تکنیک های حل مساله و مواجه با بحران در محیط سازمانی

  9. همگرایی سازمانی

مدیران آموزش دهنده...
ما را در سایت مدیران آموزش دهنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : modiranyar بازدید : 181 تاريخ : چهارشنبه 5 تير 1398 ساعت: 6:08